توليد بيسكوئيت براي فروش
1000 تومان
ساعت |
بازدید : 839 |
نویسنده :
Behzad
| ( نظرات )
بعد از افطاری ،همین یکشنبه شب رفته بودم منزل مشتی رجب در حدود هشت یا نه هفته بود همسرش از دار دنیا رفته بود تسلیت گفتم که غمخواری کنم این مصیبت دیده را یاری کنم رفت و ظرفی میوه آورد آن عزیز با ادب بگذاشت آن را روی میز در همین هنگام آمد خا له اش خاله ی هشتاد یا صد ساله اش او زبان بر حرف و بر صحبت گشود من حواسم پیش ظرف میوه بود در میان حرف او گفتم چنین آفرین ، به به ،هلو یعنی همین ناگهان آن پیرزن از جا پرید از ته دل جیغ ناجوری کشید داد زد الاف بودن تا به کی هی به فکر داف بودن تا به کی یک کم آدم باش این هیزی بس است داستان گربه و دیزی بس است مردکِ کم جنبه ی بی چشم و رو تو غلط کردی به من گفتی هلو
برچسبها:
شعر عاشقانه ,
شعر ,
شعر زيبا ,
شعر غمگين ,
شعر قشنگ ,
اشعار زيبا ,
شعر نو ,
خنده دار ,
طنز ,
شعر خنده داي ,
شعر طنز ,
بامزه ,
مشاعره ,
شعرهاي ,
شعري ,
,
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ساعت |
بازدید : 642 |
نویسنده :
Behzad
| ( نظرات )
نیاز رو تو خودم کشتم، که هرگز تا نشه پشتم زدم بر چهره ام سیلی، که هرگز وا نشه مشتم
من آن خنجر به پهلویم، که دردم را نمی گویم به زیر ضربه های غم، نیفتد خم به ابرویم
مرا اینگونه گر خواهی، دلت را آشیانم کن من آن نشکستنی هستم، بیا و امتحانم کن
جهانبخش پازوکی
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ساعت |
بازدید : 763 |
نویسنده :
Behzad
| ( نظرات )
قول داده ام...
گاهـــــــی
هر از گاهـــــی
فانـــــوس یادت را
میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچلـــــــه، روشن کنم
خیالت راحــــــت! من همان منـــــم؛
هنوز هم در ین شبهای بی خواب و بی خاطـــــره
میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم
اما به هیچ ستارهی دیگری سلام نخواهــــــم کرد
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
ساعت |
بازدید : 337 |
نویسنده :
Behzad
| ( نظرات )
گوش کن!
جاده، صدا میزند قدم های تو را
چشم تو زینت تاریکی نیست
پلک ها را بتکان،کفش به پا کن، و بیا و بیا تا جایی
که پر ماه،به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو!
و مزامیر شب اندام تو را
مثل یک قطعه ی آواز به خود جذب کند
پارسایی است در آنجا که تو را خواهد گفت:
"بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه ی عشق تر است"
سهراب سپهری
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
ساعت |
بازدید : 620 |
نویسنده :
Behzad
| ( نظرات )
یاد از آن روز که بودم اولی ناز و طناز و عزیز و فلفلی
شاه خانه بودمو با داد و دود هرچه را میخواستم آماده بود
وای از آن روز که آمد دومی نق نقو و بد ادا و قم قمی
براي خواندن شعر كامل به ادامه مطلب برويد.
|
امتیاز مطلب : 60
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
ساعت |
بازدید : 376 |
نویسنده :
Behzad
| ( نظرات )
اي نگاهت نخي از مخمل و از ابريشم
چند وقت است که هر شب به تو مي انديشم
به تو آري ، به تو يعني به همان منظر دور
به همان سبز صميمي ، به همبن باغ بلور
به همان سايه ، همان وهم ، همان تصويري
که سراغش ز غزلهاي خودم مي گيري
براي مشاهده شعر به صورت كامل به ادامه مطـــــــــــلب برويد.
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
ساعت |
بازدید : 470 |
نویسنده :
Behzad
| ( نظرات )
صبح خورشید آمد
دفتر مشق شبم را خط زد
پاک کن بیهوده است
اگر این خط ها را پاک کنم
براي مشاهده ي شعر به صورت كامل روي ادامه مطلب كليك كنيد
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
ساعت |
بازدید : 623 |
نویسنده :
Behzad
| ( نظرات )
هیچ کس بامن دراین دنیانبود،
هیچ کس مانندمن تنهانبود،
هیچ کس دردی ز،دردم، برنداشت
بلکه دردی نیزبردردم گذاشت
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
ساعت |
بازدید : 444 |
نویسنده :
Behzad
| ( نظرات )
یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد
داد می زد : کهنه قالی می خرم
دسته دوم جنس عالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت آقا سفره خالی می خرید...
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ساعت |
بازدید : 484 |
نویسنده :
Behzad
| ( نظرات )
پشت پا خوردم زهرکس که گفت یار من است
چون که دیدم روز و شب در پی آزار من است
هرکی دستی از محبت حلقه کرد بر گردنم
دیدم این دست محبت حلقه دار من است
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ساعت |
بازدید : 343 |
نویسنده :
Behzad
| ( نظرات )
از خويش خانه و سرپناهي ندارم و باور كن كه به همه عمر در آرزوي آن هم نبوده ام اما در عمق آرزوي من است كه در دل تو خانه اي داشته باشماگر چه به مساحت يك قلب. پنجــره اي دارم به وسعت دلهــاي پـاك كه شيـشه هاي رنگارنگش به سوي تو و دنياي تو مي نگرم و چون تو را دارم ، همه دارم .
اگر سراسر گيتي از آن من بود و خداي ناخواسته تو نبودي .عرصه گيتي در ديده ام زندان بود ، نه
زندان ، كه گورستان
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
ساعت |
بازدید : 460 |
نویسنده :
Behzad
| ( نظرات )
آرزویم برایت این است :
در میان مردمی که می دوند برای زنده بودن ، آرام قدم برداری برای زندگی کردن . . .
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ساعت |
بازدید : 333 |
نویسنده :
Behzad
| ( نظرات )
هر چند مال من نشدی ولی ازت خیلی چیزا یاد گرفتم.
یاد گرفتم به خاطر کسی که دوسش دارم باید دروغ بگم.
یاد گرفتم هیچ وقت هیچ کس ارزش شکستن غرورمو نداره.
یاد گرفتم تو زندگیم بدون که بفهمم چقدر دوسم داره هر روز دلشو به بهونه ای بشکنم.
یاد گرفتم گریه های هیچ کس رو باور نکنم.
یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.
یاد گرفتم هر روز دم از عاشقی بزنم ولی خودم عاشق نباشم
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
ساعت |
بازدید : 461 |
نویسنده :
Behzad
| ( نظرات )
پنجره ها كلافه اند از سنگینی نگاه منتظرم... اگر نمی آیی پنجره ها را دیگر زجر ندهم... چشم هایم به جهنم...!!!
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ساعت |
بازدید : 456 |
نویسنده :
Behzad
| ( نظرات )
دستانم تشنه دستان توست
شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم
با تو میمانم بی آنکه دغدغه فردا را داشته باشم
زیرا میدانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ساعت |
بازدید : 477 |
نویسنده :
Behzad
| ( نظرات )
امشب شب رویای تو بود و تو نبودی
در دل همه آوای تو بود و تو نبودی
دل زیر لب آهسته تمنای تو میکرد
در حسرت دیدار تو بود و تو نبودی .
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد